تعداد بازدید 536
|
نویسنده |
پیام |
admin
ارسالها : 32
عضویت: 7 /10 /1390
سن: 18
شناسه یاهو: Amir_Yousefi72
تشکر شده : 7
|
ماجرای ازدواج دوست من با یک دختر پولدار!!!
یکی از دوستام با
یه دختر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی
کنه، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که ۵ ساله دفتر خاطرات داره و همه
چیزشو توش می نویسه، دختره هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم!!
از فردای اون روز نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش!
من
وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم، ۱۰ جور خودکار واسش عوض کردم، پوست پرتقال
مالیدم به بعضی برگاش…، چایی ریختم روش و گل گذاشتم لای برگه ها و…
اونم
تا میتونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ دختری
دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام
مهمه و …
بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن طرف، دفتر خاطرات
رو بُرد تقدیم ایشون کرد… دختره در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سرش
کوبید و گفت: منو چی فرض کردی؟ اینکه سالنامه ۱۳۹۰ هست!! تو ۵ ساله داری تو
این خاطره می نویسی؟ و اینگونه بود که دوست من هنوز مجرد است.
منبع: ارسالی کاربران
امضای کاربر :
|
|
سه شنبه 18 بهمن 1390 - 17:43 |
|
تشکر شده: |
|
|
برای ارسال پاسخ ابتدا باید لوگین یا ثبت نام کنید.